نویسنده: نهضت
فصل سوم: حقوق بشر در ترازوی نقد (مقایسهی غرب و اسلام)
1.انتقادات وارد بر حقوق بشر غربی
ج.بی توجهی به نقش دین و مذهب
یکی از انتقادات اساسی دیگر به حقوق بشر غربی، بیتوجهی به نقش دین و مذهب در تعریف و اجرای حقوق انسانهاست. این مسئله ریشه در تحولات فکری دورهی رنسانس و اصلاحات دینی غرب دارد، زمانی که اندیشههای غربی به تدریج از مبانی الهی فاصله گرفتند و بر عقل خودبنیاد انسان و آزادی اراده تأکید کردند. در این دوره، مفاهیمی مانند حقوق طبیعی، که پیش از این با قوانین الهی و ابدی پیوند خورده بود، به شکلی مستقل و سکولار بازتعریف شد.
گروسیوس، به عنوان یکی از بنیانگذاران حقوق بینالملل مدرن، با ارائهی تعریفی سکولار از حقوق طبیعی، نقطهی عطفی در تاریخ اندیشهی غرب ایجاد کرد. او ادعا کرد که حقوق طبیعی حتی در صورتی که خدا وجود نداشته باشد، معتبر است و بر پایهی عقل انسان استوار است. این فکر و ایده، حقوق را از دین و وحی جدا کرد و آن را به «فرمان عقل بشر» تقلیل داد. از نظر گروسیوس، انسان به عنوان موجودی عاقل و اجتماعی، ذاتاً به دنبال صلح و همزیستی است، و هر آنچه با این طبیعت هماهنگ باشد، عادلانه و هر آنچه آن را مختل کند، ناعادلانه است (حبیبی، 1379: 105). این طرز فکر سکولار، اگرچه به ظاهر جهانشمول است، اما عملاً دین و مذهب را از عرصهی حقوق بشر حذف کرده است. در حالی که برای بسیاری از جوامع، به ویژه جوامع مذهبی، دین نه تنها بخشی از هویت فردی و جمعی است، بلکه منبع اصلی تعیین ارزشها، اخلاق و قوانین اجتماعی به شمار میرود. برای مثال، در اسلام، حقوق بشر بر پایهی کرامت انسانی (که قرآن به صراحت بر آن تأکید دارد) و مسئولیتپذیری در برابر خدا تعریف میشود.
پیامدهای این بیتفاوتی در حقوق بشر غربی منجر به کاهش مقبولیت حقوق بشر غربی در جوامع دینی و مذهبی شده است؛ زیرا حذف دین از مبانی حقوق بشر، موجب شده است که این مفاهیم در جوامعی که دین و مذهب نقش محوری در قانونگذاری و اخلاق دارد، مانند کشورهای اسلامی، با چالش و نقد روبهرو است. از سوی برخی از اصول حقوق بشر غربی تعارض با ارزشهای دینی دارد و هم چنین نقش دین در عدالت اجتماعی که بسیاری از ادیان به ویژه اسلام بر آن تاکید میکند و آن را برای حمایت از فقرا و انسجام جامعه یک امر ضروری میداند، نادیده گرفته است.
حقوق بشر غربی (نقدی بر مبانی و عملکرد)
