فهرست بستن

نبی رحمت

تالیف: سید ابوالحسن ندوی
غزوه بنی المصطلق و ماجرای افک
بالاخره همین سیاست مکارانه در غزوه بنی‌المصطلق بیشتر از هر غزوه‌ای هویدا گشت. رسول اکرم صلی‌الله علیه و سلم به سوی بنی‌المصطلق حرکت نمود و با آن‌ها در کنار آبی که بنام «مریسیع» معروف بود و در قسمت «قدید» به طرف ساحل قرار داشت روبرو گردید. طرفین درگیر شده و جنگیدند. سرانجام «بنو المصطلق» شکست خوردند. در این غزوه یکی از کارگران حضرت عمر بن خطاب رضی‌الله عنه که از «بنی‌غفار» بود، با یکی از هم‌پیمان‌های «خزرج» که از قبیله جهینه بود درگیر شد. مرد جُهَنی فریاد زد «یا معشر الانصار» کمک، ای گروه انصار! و اجیر حضرت عمر رضی‌الله عنه فریاد زد: «یا معشر المهاجرين»، بشتابید ای گروه مهاجران! «عبدالله بن ابی بن سلول» از شنیدن این سخنان عصبانی شد. عده‌ای از «قریش» نزد او نشسته بودند. «عبدالله» گفت: آیا واقعاً مهاجرین به این حد رسیده‌اند؟ که در منطقه خودمان با ما مقابله می‌کنند و برتری می‌جویند؟ قسم به خدا، این مثل درست است که گفته‌اند «سَمِّن کلبَک یأکلک» سگ خود را خوب فربه کن تا خودت را گاز بگیرد. سوگند به خدا، همین‌که به «مدینه» برگردیم عزیزترین فرد، ذلیل‌ترین فرد را اخراج خواهد کرد. سپس رو به قوم خود کرد و به آن‌ها چنین گفت: از ماست که بر ماست! شما این‌ها را در منطقه خود جای دادید، مال‌هایتان را با آن‌ها تقسیم کردید. قسم به خدا، اگر شما چنین نمی‌کردید و دست نگه‌ می‌داشتید، این‌ها حتماً به منطقه دیگری می‌رفتند. وقتی رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم این مطلب را شنید، فوراً دستور حرکت داد تا مبادا مردم دچار این فتنه گردند و شیطان در دل‌های‌شان نفوذ نماید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *