نویسنده: محبوبی
فصل ششم: مأموریت شکستخورده (ناکامی دموکراسی)
شکست دموکراسی در افغانستان
د. فساد گسترده
باید اذعان نمود که فساد بهخصوصی فساد اداری در بیست سال جمهوریت بهگونهای بیسابقه در کشور گسترش یافته بود و تمام نهادها و ارگانهای دولتی تا گلو در لجنزار فساد اداری غرق شده بودند. بیگمان یکی از عوامل مهم درونی شکست دموکراسی در افغانستان، فساد بود. فساد آفتی بود که از آغاز تا پایان، گامبهگام در تمامی تاروپود این نظام رخنه کرده و موریانهوار تمام ستونهای مهم نظام سیاسی را از ریشه نابود کرده بود و امکان هرگونه اراده اصلاح و پایداری را از آن سلب نموده بود. فساد گسترده در کشور سبب شده بود که نهادها نتوانند در کار خود موفق عمل کنند و برای مردم خدمات ارائه کنند. واقعیت این است که در دو دهه گذشته، افغانستان در چنگال زهرآگین فسادپیشگان و دستان بیمهر تاراجگران افتاده بود؛ فسادپیشگان و تاراجگرانی که در مدت بیست سال مبلغ هنگفتی از ثروت و دارایی این ملت را هدر دادند و بهجای مدیریت این ثروت بزرگ در خدمت منافع ملت، آن را همچون «پولهای بادآورده» به دستان بیمهر تاراجگران و طمعکارانی سیریناپذیر، سپردند. فساد اداری، در بیست سال گذشته (دوران جمهوریت)، چنان گسترش یافته بود که به یکی از بزرگترین و مهمترین چالشها و موانع بر مسیر رشد و تعالی کشور تبدیل شده بوده است و از این ناحیه آسیبهای جبرانناپذیری بر پیکر ساختار اداری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگ جامعه وارد شده است تا آنجایی که افغانستان، بنا بر گزارش سازمان شفافیت بینالمللی در سال 2014، پس از سودان، کره شمالی و سومالی، چهارمین کشور فاسد، در رده 172، در سال 2015، سومین کشور فاسد، در رده 166، در میان 168 کشور، در سال 2016، هشتمین کشور فاسد، در رده 169، میان 176 کشور، در سال 2017، پس از سومالی، سودان جنوبی و سوریه با کسب 15 امتیاز، چهارمین کشور فاسد، در رده 177 بین 180 کشور قرار گرفته است (بیبیسی فارسی، 3/12/1396).
بساط فساد اداری در بیست سال گذشته (دوران جمهوریت) در سراسر افغانستان گسترده بود و تمام ارگانهای دولتی و حتی شخصی را تحتتأثیر قرار داده بود. روابط بر ضوابط چیره گشته بود؛ بهگونهای که تنها راه استخدام در ارگانهای دولتی، یا حلوفصل نمودن مشکلات، داشتن پول یا پارتی در ارگانهای دولتی بود. رشوت گرفتن به یک امر عادی و مروّج تبدیل شده بود. همه به این باور رسیده بودند که بدون داشتن پارتی یا بدون پرداختن رشوت کار بهجایی نمیرسد و شاهکلید همهی مشکلات و درخواستهای درست یا نادرست، فقط پول و پارتی است. فساد سیستماتیک و فزاینده، نظام سیاسی کشور را به یک «قدرت متکی بر فساد» تبدیل کرده بود. شمار زیادی از صاحبنفوذان و شخصیتهای محلی افغانستان برای دستیابی به سهم خود از کمکهای خارجی، در جدال و رقابت همیشگی قرار داشتند. ثروتهای بادآورده ناشی از فساد بود که غارتگران افغانستان، کاخهای رنگارنگ در داخل افغانستان و بیرون از افغانستان از دبی تا واشنگتن، از لندن تا استانبول و سایر شهرهای جهان برای خود بنا کردند. تجارتشان گسترش یافت و سفرها و محافل پرمصرفشان روزبهروز رونق گرفت. افزون بر این، سازمانهای غیردولتی خارجی نیز به بخشی از این زدوبند با صاحبان نفوذ در افغانستان تبدیل شده بودند. آنها نیز میلیونها دالر را به نام بازسازی افغانستان، غارت کردند.
به این ترتیب، غارت وحشتناک و فساد روزافزون دو دهه گذشته، ضربههای سنگینی بر پیکر نظم سیاسی و جامعه افغانستان وارد کرد. اعتبار دموکراسی و نهادهای سیاسی کشور بهتدریج از بین رفت. فاصله مردم و نظام روزبهروز بیشتر شد. سرانجام زمینهها برای زوال برقآسای نظام سیاسی در کشور فراهم آمد.