نویسنده: محبوبی
فصل ششم: مأموریت شکستخورده (ناکامی دموکراسی)
شکست دموکراسی در افغانستان
ز. احزاب سیاسی منفعل
ادامه
توجه به این نکته که آمریکا در این مدت بیست سال، در این مأموریت شکستخوردهاش در افغانستان چقدر هزینه کرده است، خالی از فایده نیست. بر اساس بررسی همهجانبه پوهنتون براون Brown University، ایالات متحده در بیست سال گذشته که از 11 سپتامبر 2001 میلادی آغاز و در سال 2021 پایان یافته است، جهت پیروزی مأموریتش در افغانستان در مجموع 2.26 تریلیون دالر برای جنگ در افغانستان هزینه نموده است. بر اساس این بررسی، این جنگ روزانه 300 میلیون دالر برای آمریکا خرج برداشته و سرانه آن به ازای هر افغان، معادل 50 هزار دالر بوده است. به عبارت دیگر، آمریکا بیش از جمع دارایی خالص ثروتمندترین افراد آمریکا از جمله جف بزوس، ایلان ماسک، بیل گیتس و 30 میلیاردر دیگر برای دور نگهداشتن سربازان امارت اسلامی از کابل، هزینه کرده است. در حالیکه سربازان امارت اسلامی همزمان با آغاز خروج نیروهای غربی و در پایان یک پیشروی سریع که کمتر از یک ماه به طول انجامید، موفق شدند ضمن تصرف پیدرپی ولایتهای افغانستان، رئیسجمهوری را وادار به ترک کشور نموده و ارتش ۳۰۰ هزار نفری این کشور را نیز به فروپاشی بکشانند؛ آن هم دولتی که همواره تحت حمایت واشنگتن قرار داشت و ارتشی که در جریان دو دهه جنگ ایالات متحده در افغانستان، تحت آموزش و تجهیز مستمر ارتش آمریکا قرار داشت.
بر پایه بررسی این پوهنتون، بخشی از مخارج جنگ افغانستان با خروج نیروهای آمریکایی در دوره ریاستجمهوری جو بایدن به پایان نمیرسد؛ زیرا دولتهای پیشین برای تأمین این هزینهها ناگزیر به استقراض شده بودند که تا کنون به ازای آن ۵۰۰ میلیارد دلار بهره پرداخت کردهاند؛ رقمی که بخشی از هزینه ۲.۲۶ میلیارد دلاری جنگ افغانستان به شمار میرود. محققان دانشگاه براون تخمین میزنند که هزینه بهره بدهی جنگی افغانستان برای دولت آمریکا میتواند تا سال ۲۰۵۰ میلادی به ۶.۵ تریلیون دلار برسد؛ رقمی که سرانه آن به ازای هر شهروند آمریکایی ۲۰ هزار دلار خواهد شد. آمریکا در مدت بیست سال که در افغانستان حضور داشت، اینهمه هزینه کرد تا شاید مأموریتش به پیروزی ختم شود و افغانستان را همواره در استعمار نظامی، فکری و فرهنگی خود داشته باشد و نظام دموکراسی مورد نظر خویش را بر آن پیاده نماید و با ساختن پایگاههای نظامی در این کشور، کشورهای منطقه را تحت نظر داشته باشد. اما تاریخ افغانستان در زمینهی اشغال و استعمار نظامی این کشور، طور دیگری نوشته شده است و تجربیات دیگری به یادگار گذاشته است و بیدلیل نیست که به آن گورستان ابرقدرتها میگویند.
عبدالواحد رفیعی در این زمینه کتاب طنز زیبایی تحت عنوان «بنای یادبود دموکراسی» نوشته است. در این طنز رئیس دفتر بنیاد دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی، مکتوبی از مرکز دریافت میکند که جهت ترویج هرچه بیشتر دموکراسی در میان مردم، آشنایی مردم با حقوق بشر و گسترش و رواج فرهنگ جامعه مدنی و نهادینهکردن این فرهنگ در جامعه، دستور به ساختن بنای یادبود دموکراسی تحت نام «آبده تاریخی دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی» صادر شده بود. بر اساس این دستور رئیس دفتر مذکور با والی، شاروال، مدیر ترافیک، رئیس پوهنتون و دیگر بزرگان شهر برای پیداکردن مکان مناسب برای ساختن این بنا، به گشتزنی در شهر پرداختند. پس از کلی گشتوگذار، با اتفاقنظر همه، گورستان یا قبرستان شهر را مناسبترین مکان برای ساختن بنای یادبود دموکراسی و حقوق بشر میدانند و آن را در قبرستان شهر بنا میکنند. کتاب عبدالواحد رفیعی «بنای یادبود دموکراسی» طنز بود، اما دموکراسی افغانستان بهراستی به قبرستان تاریخ پیوست. اگر بار دیگر خیال استقرار دموکراسی در سرزمین افغانستان به سر کسی افتاد، باید عاقبت و آیندهی آن را در قبرستان جستوجو نماید.