فهرست بستن

نبی رحمت

تالیف: سید ابوالحسن ندوی
شگفتی‌هایی از محبت و جان‌فشانی«ادامه»
حضرت طَلحه بن عبیدالله رضی‌الله عنه در آن لحظات با شمشیر خود مقاومت نمود و دست خود را بر رسول‌الله ﷺ سپر نهاد، تا این‌که انگشتانش آسیب دید و دستش فلج شد. حضرت رسول‌الله ﷺ در این موقعیت خواست بالای صخره‌ای برود، ولی به علت جراحت زیاد و ناتوانی نتوانست بالا برود. حضرت طَلحه بن عبیدالله، جسم خود را نردبان قرار داد تا این‌که حضرت بالا رفت. وقت نماز فرا رسیده بود؛ حضرت نشسته نماز را ادا فرمود.
وقتی که صحابه شکست خوردند، حضرت اَنس بن نَضر، عموی اَنس بن مالک، خادم رسول‌الله ﷺ، مقاومت کرد و به پیشروی ادامه داد. سعد بن معاذ با او ملاقات کرد و گفت: کجا می‌روی ای ابا عمر؟
اَنس گفت: «به‌به! بوی بهشت می‌آید ای سعد! من بوی بهشت را از جانب اُحد استشمام می‌کنم.»
اَنس بن نَضر در ادامه‌ی راه با تعدادی از مهاجرین و انصار برخورد نمود. آن‌ها دست روی دست گذاشته و نشسته بودند. اَنس گفت: «چرا این‌جا نشسته‌اید؟»
گفتند: رسول‌الله ﷺ شهید شده است.
اَنس گفت: «پس زندگی بعد از وی به چه درد می‌خورد؟ برخیزید، برای همان هدفی که رسول‌الله ﷺ شهید شده است، شما هم شهید شوید!»
سپس به کفار حمله برد و آن‌قدر جنگید تا این‌که سرانجام به شهادت رسید.
اَنس بن مالک می‌گوید: ما آن روز هفتاد ضربه بر بدن او مشاهده کردیم. جنازه‌اش شناخته نمی‌شد، تا این‌که خواهرش از سر انگشتانش او را شناسایی نمود.
زیاد بن سکن همراه پنج تن از انصار از رسول‌الله ﷺ دفاع می‌نمودند. هرکس می‌آمد، او را می‌کشتند. زیاد به‌شدت جنگید تا این‌که جراحات وارده او را ناتوان نمود. آنگاه حضرت رسول‌الله ﷺ فرمود: «او را نزد من بیاورید.»
سپس آن حضرت، سر او را بر زانوی مبارک خود گذاشت و او در همان حال که رخسارش بر زانوی مبارک قرار داشت، جان به جان‌آفرین سپرد و شهید شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *