ترتیبکننده: کرار
بعد از بعثت
در خانه خدیجه رضیالله عنها
حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و سلم از این ماجرا بیمناک شد. زیرا هنوز با چنین حالتی روبرو نشده و چنان سخنی نشنیده بود. مدت انقطاع وحی بعد از مسیح تا آن حضرت طولانی شده بود. عربها مدتی بود که با نبوت و انبیا آشنایی نداشتند. به همین دلیل آن حضرت صلیالله علیه و سلم بر جان خود احساس بیم کرد و در حالی به خانه بازگشت که بدنش می لرزید فرمود: «زملونی، زملونی. لقد خشیت علی نفسی» مرا بپوشانید، مرا بپوشانید. بر نفس خود بیمناک شده ام.
خدیجه رضیالله عنها سبب ناراحتی را پرسید، حضرت ماجرا را تعریف کردند، خدیجه زنی خردمند و فهمیده بود. درباره نبوت و انبیا و فرشتگان چیزهایی شنیده بود گاهی به ملاقات پسر عمویش ورقه بن نوفل میرفت ورقه نصرانی «مسیحی» بود، کتابهای آسمانی را خوانده؛ و در مورد تورات و انجیل اطلاعاتی داشت، خدیجه رضیالله عنها بسیاری از کارهای مردم مکه را بدیده اکراه مینگریست، چنان که شیوه مردم فهمیده و دارای فطرت سلیم همین است، او به دلیل همزیستی با رسول اکرم صلیالله علیه و سلم بیش از هر کس دیگر نسبت به اخلاق آن حضرت شناخت داشت و از احوال پنهان و آشکار او آگاه بود، او از رسول اکرم صلیالله علیه و سلم خصلتها و صفاتی را دیده بود که دلالت بر این میکرد، که این شخص یک انسان موفق و موید از جانب خداوند است، اخلاقش برگزیده و سیره و رفتارش پسندیده است. مسلماً کسی که چنین باشد، شیطان را بر او راهی نیست و بعید است که بر اثر جن آسیبی به او رسیده باشد. او «خدیجه» تأثیر شیطان و جن را بر چنین فردی منافی حکمت و الطاف الهی میدانست، اینجا بود که با کمال اعتماد و اطمینان چنین گفت: «کلا و الله ما یخزیک الله ابدا،ً انک لتصل الرحم، و تحمل الکل و تکسب المعدوم و تقری الضیف و تعنی علی نوائب الحق» نه! ممکن نیست، قسم بخدا، خداوند شما را هرگز ذلیل و خوار نخواهد کرد. زیرا، شما صله رحم میکنید، بار دیگران را بر میدارید، به مستمندان کمک میکنید، خدمت مهمانان را بجا میآورید و کسانی را که در راه حق دچار مصایب و مشکلات میشوند یاری میدهید.